معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 767 تاريخ : پنجشنبه 16 آبان 1392 ساعت: 15:55
نام : نعمت اللّه
نام خانوادگى : شريفىمهر
نام پدر : محمّدعلى
تاريخ شهادت : 28/11/1364
محلّ شهادت : عمليّات والفجر 8 (فاو)
نوع عضويّت و شغل : پاسدار
محل دفن : گلزار شهداى امام زاده هلال بن على علیه السلام آران
در 1/4/1342 در خانواده اى مذهبى ولى در عين حال محروم و مستضعف ،
فرزندى در آران به دنيا آمد كه والدينش او را نعمت اللّه ناميدند .نعمت اللّه در سنّ هفت سالگى وارد دبستان 25 شهريور شد و بعد از پايان دوران ابتدايى وارد مدرسه راهنمايى نظام وفا گرديد ولى بر اثر فقر خانواده ،مشغول كار
بقیه ادامه مطلب
معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 690 تاريخ : پنجشنبه 16 آبان 1392 ساعت: 11:17
نام : ابوالفضل
نام خانوادگي : داداشی آرانی
فرزند : علی اکبر
تاريخ شهادت : 03/01/1361
محلّ شهادت : دشت عبّاس – عملیات فتح المبین
نوع عضويّت و شغل : بسیجی خیّاط
محلّ دفن : گلزار شهداي امام زاده محمّد هلال بن علی (ع) آران
تن کامل وصيّت نامه شهيد ابوالفضل داداشی آرانی :
- وصیّت به پدرم ! پدرم می دانم تو را اذیّت نموده ام و حقّ پدر به فرزند را آن طور ادا نکردم که خدا و قرآن و پیامبران می گویند . از تو می خواهم برای تسکین قلبم مرا حلال کنی . پدرم وصیّتم به تو آن است که از روح خدا که نائب امام زمان است دستوراتش را به خوبی عمل کنی که همان دستورات او از خدا و قرآن و پیامبر و امامان است . دوست دارم وقتی که در راه خدا کشته شدم از زبان پدر و مادرم بشنوم این آیه شریفه را " اللّهُمَّ تَقَبَّل مِنّا هذا القربانی " خدایا بپذیر کشته ما را .
- وصیّتم به مادر مهربانم که من پاره ای از تن او هستم ! تو مرا بزرگ کردی و شیر تو آن چنان بود که مرا به این راه فرستادی تا فرامین قرآن را اجرا کنم و به جهاد با کافران بروم . مادر مرا حلال کن . چگونه می توانم زحمات تو را نادیده بگیرم . در هر زمان کودکی و جوانی و در این مورد است که پیامبر می فرماید : " بهشت زیر پای مادران است "
بقیه ادامه مطلب
معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 731 تاريخ : پنجشنبه 16 آبان 1392 ساعت: 11:18
ای مرغ سحر عشق زپروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این بی خبران در طلبش مدعیانند
ان را که خبر شد خبری باز نیامد
آران و بیدگل در جغرافیایی ایران اسلامی شهری بود غریب و کوچک بر کناره کویر شهری بود کوچیک با ادمایی با صفا و امامزاده محمد بن هلال که پاتوق همه برو بچه های اران بود.و زندگی در اران و بیدگل بر مدار دار قالی می چرخید و تک و توک شترهای که راهی صحرا می شد و کشاورزی سخت در کویری کم اب...
بقیه در ادامه مطلب
برگرفته از سایتhttp://kordkoy.blogfa.com/post-540.aspx
معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 906 تاريخ : پنجشنبه 16 آبان 1392 ساعت: 15:51
شهدا را ياد كنيم حتي با يك صلوات
عقل معاش ميگوید كه شب هنگام خفتن است،
اما عشق ميگوید: چگونه ميتوان خفت وقتی كه جهان
ظلمتكدهی كفرآبادی است كه در آن احكام حق مورد غفلت است؟
هنوز برای شهید شدن فرصت هست.......
نام :تقی (نعمت الله)
نام خانوادگي : غلامرضا زاده آرانی
فرزند : غلامرضا
تاريخ شهادت : 31/4/1361
محلّ شهآدت : شلمچه – عملیّات رمضان
نوع عضويّت و شغل : سرباز ارتش – لشکر 77 خر اسان
محلّ دفن : گلزار شهداي امامزاده محمد هلال آران
تقی در فروردین ماه 1341 در یک خانواده نسبتاً متوسّط دیده به جهان گشود و پس از گذراندن دوران طفولیّت در سن شش سالگی با دستان کوچک و مهربان خود از طریق فراگرفتن شغل شریف قالیبافی به کمک اعضای خانواده شتافت و در کنار دیگر برادران و خواهران زحمت کش و تلاشگرش با جدیّت و شور و شوق
وصف ناپذیری این حرفه سخت و پر مشقّت و در عین حال بسیار مقدّس را که بهترین پشتوانه برای پدر و مادر خود بود عملاً انجام داد در حالی که روزها را مشغول کار بود ولی شبانه در کلاس درس حاضر می شد و فقط می توانست دوران ابتدایی را به انجام برساند و در سن هجده سالگی در سال 1359 ازدواج کرد . حاصل این ازدواح با یک خانواده متدیّن و مؤمن انجام گرفت . فرزند پسری به یادگار گذاشت و در سال 1360 با عظمت به خدمت مقدّس سربازی از طریق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران به انجام خدمت پرداخت .
در اوایل خدمت خود با شور و شعف و سر تا پا وجود اخلاص داوطلبانه عازم جبهه های حق علیه باطل شد و در لشکر 77 خراسان قرار گرفت و در سال 1361 در عملیّات رمضان به فیض شهادت رسید .
گفتی : بنویسید آب ...
همه نوشتیم ...
گفتی : بنویسید بابا آمد ...
همه .... همه نوشتند به جز من ! یادت می آید آقا معلم ؟؟!!
همه نوشتند بابا آمد اما من نوشتم بابا رفت ...
همیشه از همان اول که اسم بابا می آمد بغضم می ترکید و گریه می کردم .
مثل روزی که تو دیکته می گفتی و من نبود بابا را آه می کشیدم
فقط نگذارید حرف امام زمین بماند. همین!و السلام
فرزند شهید
خاطره دوستان شهید جاویدالاثر تقی ( نعمت الله ) غلامرضا زاده آرانی
یکی از خاطره های زیبایی که دوستانش نقل می کنند این است که ایشان درخواست کرده بود تا نافلة شب را به او بیاموزیم و وقتی این نافله را فرا گرفت سر از پا نمی شناخت و همسنگری های او می گفتند : « هر شب به عشق نماز شب بیدار می شد و در تنهایی با معبود خود به راز و نیاز می پرداخت ، گویا می خواست با توسّل به این فراز از زیارت مقدّس عاشورا که می فرماید : « اسئله ان یبلغنی المقام المحمود لکم عنداللّه » که همان قلة سعادت است برسد .
باید دو بال داشته با شد، یک بال آن نافلة شب و بال دیگرش ایثار و فداکاری و انفاق در راه خداست که بحمدالله این عزیز سفر کرده به این دو بال مقدّس و ارزشمند نائل آمده بود و با این دو بال زیبا روح بلندش به سوی معشوقش پرواز کرد و هم چون دیگر شهدای مظلوممان در جایگاه قدسیان مأوا گرفت .( با کمک و تشکر از سایت http://sh-gholamrezazade.blogfa.com/)
معرفی شهدای محله ولیعصر ( عج ) آران...
برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 1008 تاريخ : پنجشنبه 16 آبان 1392 ساعت: 15:58